قطع شاهرگ تجارت زمینی، تجارت دریایی را برای امپراطور دریاها یعنی کشورهای آنگلوساکسون بهینه سازی کرد. آنها توانسته بودند دهانه امید نیک را دور بزنند و خود را به آسیا برسانند و با ایجاد رژیم صهیونیستی در لبه مدیترانه، دو اقدام جدی را با هم انجام دهند: اولا ناامنی را در این منطقه ابدی کنند تا شاهرگ حیاتی این منطقه هرگز ترمیم نشود. ثانیا نگهبانی کانال سوئز را بر عهده بگیرند تابرای همیشه، بهینهترین مسیر تجاری در دسترسشان را تضمین کنند.
لذا لولای زمین یا کشور ایران از اواسط صفویه تا دوران معاصر دوران افول تمدنی خود را مشاهده کرده است. این افول روز به روز بیشتر و بیشتر شد. در همه این دورانها، هیچ استراتژی جایگزینی برای برونرفت از این محاصره یافت نمیشد.
اما انقلاب اسلامی این موضوع را تشخیص داد. اولا مسئله اول جهان اسلام را مسئله فلسطین معرفی کرد. چرا که عنصر ناامنی منطقهای را به درستی تشخیص داده بود. ثانیا اطراف غده سرطانی را دیوارهایی از جنس مقاومت کشید تا از متازتاز این غده جلوگیری کند. ثالثا طرحی برای زدن شاهرگ امپراطور دریاها طراحی کرد. این طرح، قطع تنگه بابالمندب بر تجارت غربیها بود.
با این شرایط، بیش از یک سال است که رگ تجاری غربیها قطع شده است. و امروز در موقعیت قطع شاهرگ در برابر قطع شاهرگ قرار داریم.
اما امروز کجای این منازعه هستیم؟
غربیها همزمان چند استراتژی را دنبال میکنند:
۱- بازگشت به دهانه امید نیک (که هیچ توجیه تجاری ندارد)
۲- بازگشایی بابالمندب با همکاری کشورهای عربی (که تلاش ۸ ساله آنها در نبرد با یمن تا به امروز بینتیجه مانده است)
۳- بازگشایی مسیر آیمک به عنوان یک مسیر زمینی دریایی جایگزین با همکاری کشورهای عربی (مسیری که در هیچ شرایطی نمیتواند مسیر بهینه شود و بیشتر به یک طرح فریب شبیه است)
استراتژیهای انقلاب اسلامی چیست؟
۱- محو اسرائیل و بازگرداندن امنیت به منطقه با مشارکت همه کشورهای منطقه ذیل پرچم وحدت اسلامی
۲- حفظ موقعیت خود در تنگه بابالمندب
۳- استفاده از اهرم فشار انرژی (تنگه هرمز) برای همراه کردن کشورهای عربی.
۴- طرح ایده کمربند طلایی با همکاری کشورهای آسیای مرکزی تا آفریقا (این ایده نیاز به توضیح بیشتری دارد. نگارنده معتقد است این ایده، بهینهترین ایده برای کشورهای منطقه و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس است).
در این میان، ترکیه و روسیه نیز هرکدام مستقلا به دنبال منافع خود هستند و مسیرهایی را دنبال میکنند. ترکیه مسیر زنگزور و ایده مسیر پیشرفت (بصره آنکارا) را دنبال میکند و روسیه نیز به دنبال بهینه سازی مسیر لاجورد و مسیر شمالجنوب است. نگارنده معتقد است این دو استراتژی نیز با بهینه طبیعی این منطقه هیچ گونه سازگاری ندارد و این دو کشور نیز میتوانند بهینه خود را ذیل راه ابریشم و کمربندطلایی دنبال کنند.
به هر حال تنازع فعلی تنها در دو حالت میتواند به نتیجه برسد: ۱- محو اسرائیل و بازگشت ایران به موقعیت تاریخی خود. ۲- فروپاشی ایران و حاکمیت غرب بر منطقه. که حالت اول، یعنی اخراج صهیونیستها از منطقه و حالت دوم یعنی نابودی منطقه. نگارنده معتقد است حالت دوم، اگرچه نتیجه دلخواه اروپاییها است اما به هیچ وجه به نفع آنها نیست. چرا که نابودی منطقه یعنی نابودی کل اقتصاد دنیا از جمله اروپا.
✍️ دکتر حمیدرضا مقصودی
دیدگاه خود را بنویسید