در غرب یک «ادعا» وجود دارد و یک «واقعیت». در شعار، بر رقابت خیلی تأکید میشود، اما وقتی دقیق نگاه میکنید، میبینید در بیشتر صنایع دو یا سه شرکت بزرگ حضور دارند که ۸۰ تا ۹۰ درصد بازار را در اختیار دارند و کنارشان ۳۰ تا ۴۰ شرکت کوچک هم فعالیت میکنند که سهم ناچیزی دارند. اسم این وضعیت را «رقابت» میگذارند و میگویند این شرکتهای کوچک نیز محصول رقابتاند.
اما در واقعیت، مثلاً در صنعت خودروسازی، در هر کشور یک تا سه خودروساز بزرگ ۹۰ درصد بازار را در دست دارند و شاید ۲۰ تا ۵۰ خودروساز کوچک هم گوشهای فعال باشند.
در بیمه هم همین وضعیت است؛ سه یا چهار شرکت بزرگ و اصلی، و بقیه شرکتهای خرد که اصلاً در بازی اصلی حساب نمیشوند.
بانکها نیز به همین شکلاند؛ سه چهار بانک بزرگ، بازار اصلی را در اختیار دارند و سایرین بیشتر باجهها یا نهادهای سرمایهگذاری کوچکاند.
سرمایهداری با اینکه ادعا میکند با رقابت رشد و توسعه ایجاد میکند، در عمل با انحصار این کار را انجام میدهد. شرکتهای بزرگ انحصاری حتی بخشی از وظایف دولت و نقش حاکمیت را هم از دولتها گرفتهاند و بسیاری از کارهایی که پیشتر دولتها انجام میدادند، حالا در دست این شرکتهاست.
✍️ دکتر علی سعیدی | گزیدهایی از نشست علمی«ماهیت ریسک در اقتصاد متعارف؛ تحلیل انتقادی با رویکرد اسلامی»
دیدگاه خود را بنویسید