سرانجام نئولیبرالیسم ایرانی به یکی از آرزوهای دیرینه خود که توکنایز کردن مسکن بود رسید. طرح «مسکن بهشت» که شهرداری تهران آن را با شعار حمایت از کارکنان خود و در قالب توکنایز کردن مسکن آغاز کرده، در ظاهر تلاشی است برای به‌کارگیری ابزارهای نوین مالی در خدمت رفاه اجتماعی؛ اما در واقع، یکی از آشکارترین نمودهای رسوخ منطق نئولیبرالی در ساحت سیاست عمومی و مدیریت شهری ایران است. پشت چهره به‌ظاهر نوگرای این طرح، دگرگونی عمیق‌تری نهفته است: دگرگونی در نسبت انسان، شهر و حاکمیت؛ یعنی جایگزینی حق با سرمایه، و تبدیل نیاز اجتماعی به کالای مالی.
در منطق نئولیبرالیسم، دولت نه حافظ عدالت که تنظیم‌گر گردش سرمایه است؛ و شهر، نه بستر زیست جمعی، بلکه میدان بازی سود و دارایی. در چنین پارادایمی، مفهوم «حق مسکن» جای خود را به «امکان سرمایه‌گذاری در مسکن» می‌دهد. هر واحد مسکونی به توکن‌هایی تقسیم می‌شود که می‌توان آن‌ها را در بورس خرید و فروش کرد؛ و از همین‌جا، مسکن از «خانه بودن» تهی می‌شود. آنچه زمانی مأوای انسان بود، اکنون به «سهم»ی از دارایی بدل می‌گردد. شهرداری نیز به جای آنکه نهاد تدبیر امور عمومی باشد، در قامت کارگزار بازار ظاهر می‌شود؛ و بدین‌سان، مدیریت شهری از هنر تأمین زیست انسانی به فن مالی‌سازی دارایی‌ها فروکاسته می‌شود.
اما این تنها تغییر در ابزار نیست؛ تغییر در هستی سیاست شهری است. شهر، که باید تجلی هم‌زیستی، عدالت فضایی و هویت جمعی باشد، به عرصه مبادله اعداد و نشانه‌ها بدل می‌گردد. «امر اجتماعی» در این فرایند به «امر مالی» فروکاسته می‌شود؛ «شهر» از موجودی زنده و دارای روح، به الگوریتمی از سرمایه تبدیل می‌شود.
طرح «مسکن بهشت» در حقیقت گامی است در مسیر بورسی‌سازی شهر و سهام‌دارسازی شهروندان. شهروند دیگر در خانه‌اش زندگی نمی‌کند، بلکه در سهمی که خریده است نفس می‌کشد. او از زیستن در فضا به معامله در داده‌ها کوچ می‌کند. این، صورت جدیدی از ازخودبیگانگی است: انسانی که به جای ساختن خانه، به تماشای نوسان ارزش توکن خود دل‌خوش است.
آنچه در این مسیر از دست می‌رود، تنها عدالت در توزیع مسکن نیست؛ بلکه روح شهر است؛ روحی که بر هم‌زیستی، معنا و حضور انسان در مکان استوار بود. شهری که به توکن و عدد فروکاسته شود، دیگر بازتاب زیست انسانی نیست، بلکه بازتاب زیست مالی است؛ شهری که در آن انسان نه شهروند، بلکه «دارنده دارایی دیجیتال» است. در اینجا دیگر نه از تمدن شهری سخن می‌توان گفت و نه از عدالت فضایی؛ زیرا شهر به جای آنکه صورت تحقق اجتماع انسانی باشد، به نمود گردش سرمایه بدل می‌شود.


✍️ سید یاسر جبرائیلی