به گمانم هیچ‌یک از گفتارهایم در تلویزیون، این اندازه صریح و گزنده نبوده. چون دریافتم که از پشت خنجر می‌زنند، شمشیر کشیدم و تضادها و دوگانگی‌ها و اغلاط را عیان کردم.‌ شخصیت‌ شبه‌فکری‌شان را در برابر دیدگان مردم، برهنه ساختم. این صدوهشتاد نفر، در اوج قشری‌گری و عوام‌فریبی به سر می‌برند. با استدلال، بیگانه‌اند و از حقیقت، پروا دارند. با تاریخ و تجربه و عینیت، همۀ سطرهای عقیم و هجوگونه‌شان را ابطال کردم. بر انقلاب تاختند، اما به عقب رانده شدند. آشکار کردم که آکامی و استادی، پوششی برای فروختن شبه‌علم‌شان به جامعه است. این سیلی تئوریک را از یاد نخواهند برد. جبهۀ انقلاب در برابر وقاحت و فضیلت‌سوزی و اغواگری اینان سکوت نخواهد کرد. جامعه شنید آنان که خود را استاد می‌خوانند، درخور شاگردی هم نیستند. شدت ناپخته‌نویسی و غلظت خامی‌شان، حد ندارد. به خطا پنداشته‌اند که اصحاب انقلاب، نظاره‌گر لجن‌پراکنی خواهند بود و اینان، روایت ناصواب خویش را بر ذهنیت جامعه تحمیل خواهند کرد. دریغ از یک استدلال، شکستن شبه‌استدلال که دشوار نیست. استادی کجا و بافته‌های قشری و پریشان اینان کجا. بر غرب‌زدگی و انفعال و فقدان‌تفکر، جامۀ علم پوشانده‌اند و قصد فریب مردمان دارند؛ که البته رسوای خلق شدند. آن چند سطر نوشتۀ ناچیزشان، شایستۀ نقد نبود اما وقاحت‌شان، درخور ملامت بود.

لینک تماشا انلاین گفتگو: https://telewebion.com/episode/0x13a6724c